بنده خدا بابات.... این قدر من شبا بد خواب شدم و وول می خورم مجبور میشه شبا تو اتاق دیگه بخوابه ... البته چون درس و امتحان داره و باید صبح زود بیدارشه . کاکشی زودتر امتحانش تموم شه کلی باهم بریم بگردیم و خوش بگذرونیم تو این روزای خوب.... تازه مامان فریبا و خاله شیوا هم امتحاناتشون شروع شده دیگه بدتر .... :( این روزا داریم دنبال یه سرویس تخت و کمد خوشگل می گردیم. مامان فریبا کلی طرح های خوشگل داده و میگه زودتر تصمیم بگیرم. جمعه گذشته با خاله شیوا رفتیم خیابون بهار کلی چیزای خوشگل برات خریدیم. همه عاشق جق جقه ات شدن خیلی نازه :) کالسکه و کریر و صندلی غذا و رورئک و مینی شور هم رو خریدیم و کلی چیزای دیگه ...آهان ...